عزیز دلم تو این یه هفته که گذشت من و شما اکثرا تو خونه بودیم چون خیلی بیحال بودی و هوا هم خیلی سرد بود من میترسیدم دوباره حالت بد بشه. قربونت برم با اینکه سرحال نبودی ولی بازم مهربونیات و شیرینکاریهات رو داشتی و دل من و بابا رو شاد میکردی. اینقدر مهربون شدی و هر چی داری به بقیه هم میخوای بدی که هروقت دارو هم میخواستی بخوری میگفتی بابا!! و نگران بودی که بابا نخورده و اصرار میکردی که به بابا هم دارو بدم .هر خوراکی دستت بدم یه دونه هم واسه بابا میخوای حتی اگه خونه نباشه(مامان یه کم حسودیش میشه) تو این یه هفته که خونه بودیم اینقدر سی دی نگاه کردی که همه سی دیت ر...